زمینه فعالیت
- تولید انواع گریتینگ فلزی
- تولید گریتینگ کامپوزیت
- تولید انواع قالب بتن قالب خاص
- تولید ماشین آلات CNC
آمار
- تعداد کالا: 4
- بازدید امروز: 188
- بازدید دیروز: 1311
- بازدید کل: 749710
قالب چیست؟
قالب کردن . [ ل َ / ل ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) قالب گیری کردن . جسمی را در قالبی قرار دادن . || کنایه از فریب دادن طرف در معامله . جنسی را بجای جنسی دیگر دادن . به گران تر از بهای خود فروختن . انداختن . جا کردن . کلاه گذاردن .

ما هو القالب؟
Bir şablon nedir?
Qu'est-ce qu'un template?
Exemplum dicens quid est?
Qué es una plantilla?
Что такое шаблон?
एक टेम्पलेट क्या है ?
Cos'è un modello?
Was ist eine Vorlage?
Wat is een sjabloon ?
Vad är en mall?
Beth yw templed?
テンプレートとは ?
템플릿이란 무엇입니까?
什麼是模板?
什么是模板?
قالب
دیکشنری فارسی به انگلیسی
bar, block, fitted, shape, slab, square, stamp, template
قالب
دیکشنری عربی به فارسی
قالب (ريخته گيري) , شمش (طلا و نقره و فلزات) , بصورت شمش در اوردن , قارچ انگلي گياهان , کپک قارچي , کپرک , کپرک زدن , قالب , کالبد , با قالب بشکل دراوردن
قالب
دیکشنری فارسی به عربی
حجم , قالب , کعکة , ممثلون , نموذج
قالب جاهز
دیکشنری عربی به فارسی
کليشه , کليشه کردن , با کليشه چاپ کردن , يک نواخت کردن , رفتار قالبي داشتن
قالب (صابون)
دیکشنری فارسی به انگلیسی
bar
قالب (مکانیک)
دیکشنری فارسی به انگلیسی
die
قالب پذیر
دیکشنری فارسی به انگلیسی
plastic
قالب زدن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
stamp
قالب شدن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
cast
قالب صورت
دیکشنری فارسی به انگلیسی
death mask
قالب کردن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
palm off, unload
قالب کفش
دیکشنری فارسی به انگلیسی
shoe tree
قالب گرفتن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
cast, mold
قالب گرفتنی
دیکشنری فارسی به انگلیسی
plastic
قالب پذیر
دیکشنری فارسی به عربی
بلاستيک
قالب کردن
دیکشنری فارسی به عربی
شکل , کتلة , کعکة , وجد
در قالب ریختن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
cast, mold
در قالب لغت ریختن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
word
قالب الفحم الحجري
دیکشنری عربی به فارسی
بريکت , خاک زغال قالبي
نوریزی در قالب
دیکشنری فارسی به انگلیسی
recast
قالب (ریخته گیری)
دیکشنری فارسی به عربی
قالب
با قالب بشکل دراوردن
دیکشنری فارسی به عربی
قالب
قالب ریزی کردن
دیکشنری فارسی به عربی
وجد
قالب (ریخته گری)
دیکشنری فارسی به انگلیسی
mold
قالب (شی ئ)
دیکشنری فارسی به انگلیسی
casting
قالب اصلی (ریخته گری)
دیکشنری فارسی به انگلیسی
pattern
قالب تراش (مکانیک)
دیکشنری فارسی به انگلیسی
chuck
قالب تهی سازی
دیکشنری فارسی به انگلیسی
quietus
قالب ریختن سیمان
دیکشنری فارسی به انگلیسی
form
قالب فلز کاری
دیکشنری فارسی به انگلیسی
ingot
قالب کردن با زرنگی
دیکشنری فارسی به انگلیسی
foist
قالب کردن به
دیکشنری فارسی به انگلیسی
flog
قالب کردن یواشکی
دیکشنری فارسی به انگلیسی
foist
قالب گیری کردن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
mold
قالب گیری مجدد
دیکشنری فارسی به انگلیسی
recast
قالب زدن (بزو)
دیکشنری فارسی به عربی
عروة
قالب ریخته گری
دیکشنری فارسی به عربی
خنزير
دمیدن در قالب (شیشه گری)
دیکشنری فارسی به انگلیسی
blow
در قالب داستان ارائه دادن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
fictionalize
در قالب ریختن شیشه گداخته
دیکشنری فارسی به انگلیسی
found
در قالب ریختن فلز گداخته
دیکشنری فارسی به انگلیسی
found
از نو در قالب ریختن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
recast
از نو قالب گیری کردن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
recast
قالب کیک پزی (شیرینی پزی)
دیکشنری فارسی به انگلیسی
Bundt
قالب مجسمه از گچ پاریس
دیکشنری فارسی به انگلیسی
plaster cast
شکل تازه چیز قالب گیری شده
دیکشنری فارسی به انگلیسی
recast
گداختن و قالب گیری کردن شیشه گداخته
دیکشنری فارسی به انگلیسی
found
گداختن و قالب گیری کردن فلز
دیکشنری فارسی به انگلیسی
found
قالب دستگاه های برش و خراطی
دیکشنری فارسی به انگلیسی
jig
قالب صابون و یخ و کره
دیکشنری فارسی به انگلیسی
cake
ساختن از راه ذوب کردن و در قالب ریختن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
found
ریختار کردن از راه ذوب کردن و در قالب ریختن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
found
ریختن فلز مذاب در قالب تحت فشار زیاد (ریخته گری و فلز کاری)
دیکشنری فارسی به انگلیسی
die casting
کلوچه یا نان پخته شده در قالب های دو پارچه اهنی
دیکشنری فارسی به عربی
هراء
غالب
دیکشنری فارسی به انگلیسی
dominant, predominant, preponderant, prevailing, ruling
mouldmade
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قالب قالب
mouldings
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قالب ها، قالب ریزی، سبک
moldings
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قالب ها، قالب ریزی، سبک
moulding
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قالب سازی، قالب ریزی، سبک
templates
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قالب ها، قالب، الگو
molders
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قالب ها، قالب گر، پوسیدن، خاک شدن
swages
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تعویض ها، قالب یا پرس اهنگری، قالب ریزی کردن، بشکل قالب در اوردن
cast
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قالب، قالب، گچ گیری، مهره ریزی، طاساندازی، انداختن، ریختن، در قالب قرار دادن، معین کردن، پخش کردن، افکندن، بشکل در اوردن، مطرود
shapeliness
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قالب بندی
data formatting
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قالب بندی داده ها
شمش (طلا و نقره و فلزات)
دیکشنری فارسی به عربی
قالب
بصورت شمش در اوردن
دیکشنری فارسی به عربی
قالب
قارچ انگلی گیاهان
دیکشنری فارسی به عربی
قالب
کپک قارچی
دیکشنری فارسی به عربی
قالب
کپرک
دیکشنری فارسی به عربی
قالب
کپرک زدن
دیکشنری فارسی به عربی
قالب
mold
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قالب، قالب، کپک، کپک قارچی، کالبد، الگو، کپرک، قارچ انگلی گیاهان، کپک زدن، سرشتن، کپرک زدن، با قالب بشکل دراوردن
formwork
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قالب
- - نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.
- - لطفا دیدگاهتان تا حد امکان مربوط به مطلب باشد.
- - لطفا فارسی بنویسید.
- - نظرات شما بعد از تایید مدیریت منتشر خواهد شد.